
یا حق..
ساعت الان 2 نصفه شبه!الان f.bبودم که یه دفعه دیدم سعیدم onشد..حدود 45دقیقه همینطوری گذشت..چند بار خواستم pmبدم گفتم ولش کن ..تا بالاخره خودش داااااااااااد!نوشتchetori monic?خلاصه کلی حرفیدیم..گفت حالم خوب نیست و از این حرفا..الانم هنوزonهست...نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت.....خنثی شدم....به فاطمه گفتم اون خیلی ذوق کرد...ای بابا.....بیخیال...یه چیزی میشه بالاخره دیگه..
:: موضوعات مرتبط: my daily memory، ،
:: برچسبها: دست نوشته, دست نوشته های من, روز سوم,
